تعهدنامه ام را برافراشتم...

ﺗﻌﻬﺪ ﺩﺍﺷﺘﻦ
ﻋﻤﯿﻖﺗﺮﯾﻦ ﺣس ﺩﻧﯿﺎﺳﺖ...
ﺍﯾﻦﮐﻪ ﺑﺪﻭﻧﯽ ﺳﻬﻢ ﮐﺴﯽ ﻫﺴﺘﯽ ﻭ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻩ
ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﮐﻨﯽ ﺗﻮﯼ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺑﺰﺭﮔﯽ
ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻩ ﻭ ﺩﻟﺶ ﺑﺮﺍت ﺗﻨﮓ میشه
ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﺍﯾﻦ ﺗﻌﻬﺪ ﺍﻣﻀﺎﺀ بشه ﺗﻮﯼ ﯾﮏ ﺗﮑﻪ ﮐﺎﻏﺬ ﺑﯽﺍﺭﺯﺵ ﯾﺎ نه!
ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﻏﺬ ﭘﺎﺭﻩﻫﺎ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺯﯾﺎﺩ ﺍﻣﻀﺎﺀ ﺷﺪن ﻭ ﭘﺎﯾﺪﺍﺭ ﻧﻤوندن!
ﻋﺸﻖ ﺍگه ﻋﺸﻖ ﺑﺎشه
ﺍصلش ﺟﺎﯼ ﺩﯾﮕﻪﺍﯼ ﺳﻨﺪ ﺧﻮﺭﺩﻩ...
ﺗﻮﯼ ﺩل

از وقتی رفتی ...

از وقتی رفتی..
هم آرامش به زندگیم بازگشت
هم خنده هایم از ته دل شدند
هم شبها راحت سر به بالین میگذارم
هم دلتنگی هایم رفع شده
هم تا کنون اشک به چشمانم نیامده
جدا از اینها,
به تازگی دروغگوی خوبی هم شدم!

عشق کم اثر ...

کمی عشق از تلاقی نگاهم با نگاهت در چشمانمان جا خوش کرد
بعد از آن هرچه شد
چه خوب ...
چه بد ...
چه خنده دار ...
چه اشک بار ....
همه اش تقصیر آن " یک ذره " عشق بود..

الماس چشمانت...

الماس چشمانت ،تنها الماسی است که صیقل نیافته...

این چنین ،تیز میبرد بند دلم را..

عشق یعنی..

عشق یعنی:
.
.
وقتی لیوان نداری دستشو بگیره زیر شیر که تو آب بخوری
آخه میدونه بدت میاد دستات خیس باشه

پسوند خانوم بودن ..

وقتی پسوند خانم به اسمم می دهی نمی دانی چه حالی میشوم...
کم نیست خانم بودن از دید تو...

معجزه ...

چه هست در اعجاز چشمانت
که معجزه ای بزرگ برای قلب کوچکم شده

طعمت ...

طعم چشم هایت عجیب است...من..در اولین نگاهت ..از سیراب شدن متنفر شدم...

عاشق همیشگی من ...

عشق… وحشی ترازآن است که پنهان بماند…
خونم را به هیچ بیماری هدیه نمیکنم.....
نـــــــــــــــــــــــــــــــــــــه!!!!!
غیرتم قبول نمیکند در رگ های دیگری باشی......
عشق همیشگی من ....

این روزها ...

این روزها از نیروی جاذبه و تفکر می گویند
آنقدر به تو فکرخواهم کرد و دوست خواهم داشت
که از غرورت هم کاری برنیاید و عاشقانه بگویی
..........دوست دارم!!!!!!............