شعرهای عاشقانه

شعر عاشقانه،متن عاشقانه،جملات عاشقانه،اس ام اس عاشقانه

شعرهای عاشقانه

شعر عاشقانه،متن عاشقانه،جملات عاشقانه،اس ام اس عاشقانه

تندیس امید 1 ..

متن عاشقانه،شعر عاشقانه،lovelypoems.blogsky.com
چندی بود که ساکت نشسته بودم و به آسمان مینگریدم
میگویم:خدایا چرا مرا خلق کردی که این همه رنج کشم.مگر گناه من چه بوده است؟که باید زندگی رنجم دهد..
چرا به کمکم نمیشتابی؟مگر بنده تو نیستم؟
چرا در این دنیا کسی را برایم نفرستادی تا مرا به خاطر خودم دوست داشته باشید؟!

خدایا:غم فروشی دوره گرد شده ام و با شادی بیگانه
تنهایی را دوست داشتم و از دنیا و زندگی گریزان شده بودم
احساس میکردم که مرداب عظیم درد و رنج شده ام و ابرهای سیاه آسمان به من میخندیدند
همچون معبود ناکامیها شده بودم و ارمغان آورنده ناامیدی و دیگر آن همه شادی دوران کودکی را در خود احساس نمیکردم
و مانند دیوانه ای شده بودم که به زنجیر کشیده باشند
و مانند مرغکی اسیر در تنهایی و جدایی شده بودم
و باده خوشبختی ام بر خاک ریخته بود...

تندیس امید 2 ..

شعرهای عاشقانه،lovelypoems.blogsky.com
و عشق ناشکوفایم هراسان مرا از آغوشم گریخته بود
و اما ناگهان ورق برگشت...
یک روز نام تو را شنیدم و همان دم نفسم در سینه حبس شد. در آن هنگام بود که هستی من با تو در آمیخت ..
راستی آیا ت واز این اعجاز خبر داشتی؟
که من بی آنکه تو را شناخته باشم با شنیدن نام تو ، دانستم که محبوب خویش را یافته ام.
با شنیدن نخستین کلمات تو ، تو این گمان برمن گذت که تو زندگی مرا چون شمعی در تاریک شب فروغ بخشیدی..
وقتی که برای اولین بار صدای تو را شنیدم رنگ از رخم پرید و بی اختیار دیده بر زمین افکندم
و آن هنگام بود که دلهای ما نگاهی خاموش از همدیگر سلام عشق را ربودند
من نام تو را در نگاه تو خواندم و بی آنکه از خودم چیزی پرسیده باشم به خویش پاسخ گفتم که آری اوست ،
تندیس امید و رویایی من...

تقدیم به تو ...

به خاطر تو خورشید را قاب میکنم و بر دیوار دلم میزنم
به خاطر تو اقیانوس ها را در فنجانی نقره گون جای میدهم
به خاطر تو کلماتم را به باغهای بهشت پیوند میزنم
به خاطر تو دستهایم را آیینه میکنم و بر طاقچه یادت میگذارم
به خاطر تو میتوان کودکی لجوج سلام معطر سیب ها را ناشنیده گرفت
به خاطر تو میتوان از جاده های برگ پوش و آسمانهای دور دست چشم پوشید
به خاطر تو میتوان شعله تلخ جهنم را چون نهری گوارا مزه مزه کرد
و به خاطر تو میتوان به ستاره ها محل نگذاشت.
شعرهای عاشقانه،lovelypoems.blogsky.com
نازنینا...،
سایه های ما شکسته است و اگر سایه زلال تو نباشد درختان نمیتوانند ، تن از خستگی بتکانند.
وقتی تو مثل یک زمزمه صمیمی در خلوت کوچکم حضور داری.
وقتی تو دستهایم را از لمفونی باران می انباری،
وقتی تو دل موزون مرا می خوانی،
احساس می کنم صبح به شمایل توست،
ولی "من" نمی توانم با رگه های نور طنابی ببافم که مرا به تو برساند

دوستت دارم...

http://s5.picofile.com/file/8140441000/6lovelypoems_blogsky_com.jpeg

بگذار بگویند مغـــرورم ..

من دوستت دارم هایم را
لایق " هیچ کس " نمیدونم ..

دلتنگی..

http://s5.picofile.com/file/8140440650/7lovelypoems_blogsky_com.jpeg

تازه فهمیدم که چرا وقتی نیستی دلم تنگ میشود...


چون همانطور که وقتی هستی دستانم برای در آغوش گرفتنت تنگ میشود،


هنگام نبودنت حتما در دلمی که تو را بغل میکند و تنگ میشود

آرزو...


http://s5.picofile.com/file/8140439850/8lovelypoems_blogsky_com.jpeg
هرکجــا حــرف . . .

حــرف آرزوســــــت...

مـن هنـــوز چشم هایـــم را نبستــه

آرزویــم به اســـم تـو گیــر میکنـــد . .

آرامش واقعی ...

http://s5.picofile.com/file/8140439434/9lovelypoems_blogsky_com.jpeg

هواکه بارانی باشد همه چیز مهیاست برای عاشقی

به شرط آنکه تو باشی و آغوشت که بوی آرامش میدهد!!!

سلام آخر...

http://s5.picofile.com/file/8138411192/pounding.jpeg
تو با "سلام" شروع کردی یک دوستی را
که بعد از مدتی دلت را زد...
ولی من
با "خداحافظ" تمامش میکنم.
تا ماندگار کنم در قلبم
حضورت را..
سلامت را..
تا
راحت تر بتوانی برای دیگران باشی
دیگرانی بهتر از من

برگرد...

http://s5.picofile.com/file/8138410442/5lovelypoems_blogsky_com.jpeg


برگرد‏!‏‏


من تمام غیبت هایت راموجه میکنم؛بی آنکه بپرسم چرا‏...توفقط برگرد...

تعهدنامه ام را برافراشتم...

http://s5.picofile.com/file/8138409550/4lovelypoems_blogsky_com.jpg

ﺗﻌﻬﺪ ﺩﺍﺷﺘﻦ
ﻋﻤﯿﻖﺗﺮﯾﻦ ﺣس ﺩﻧﯿﺎﺳﺖ...
ﺍﯾﻦﮐﻪ ﺑﺪﻭﻧﯽ ﺳﻬﻢ ﮐﺴﯽ ﻫﺴﺘﯽ ﻭ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻩ
ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﮐﻨﯽ ﺗﻮﯼ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺑﺰﺭﮔﯽ
ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻩ ﻭ ﺩﻟﺶ ﺑﺮﺍت ﺗﻨﮓ میشه
ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﺍﯾﻦ ﺗﻌﻬﺪ ﺍﻣﻀﺎﺀ بشه ﺗﻮﯼ ﯾﮏ ﺗﮑﻪ ﮐﺎﻏﺬ ﺑﯽﺍﺭﺯﺵ ﯾﺎ نه!
ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﻏﺬ ﭘﺎﺭﻩﻫﺎ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺯﯾﺎﺩ ﺍﻣﻀﺎﺀ ﺷﺪن ﻭ ﭘﺎﯾﺪﺍﺭ ﻧﻤوندن!
ﻋﺸﻖ ﺍگه ﻋﺸﻖ ﺑﺎشه
ﺍصلش ﺟﺎﯼ ﺩﯾﮕﻪﺍﯼ ﺳﻨﺪ ﺧﻮﺭﺩﻩ...
ﺗﻮﯼ ﺩل