شعرهای عاشقانه

شعر عاشقانه،متن عاشقانه،جملات عاشقانه،اس ام اس عاشقانه

شعرهای عاشقانه

شعر عاشقانه،متن عاشقانه،جملات عاشقانه،اس ام اس عاشقانه

تندیس امید 2 ..

شعرهای عاشقانه،lovelypoems.blogsky.com
و عشق ناشکوفایم هراسان مرا از آغوشم گریخته بود
و اما ناگهان ورق برگشت...
یک روز نام تو را شنیدم و همان دم نفسم در سینه حبس شد. در آن هنگام بود که هستی من با تو در آمیخت ..
راستی آیا ت واز این اعجاز خبر داشتی؟
که من بی آنکه تو را شناخته باشم با شنیدن نام تو ، دانستم که محبوب خویش را یافته ام.
با شنیدن نخستین کلمات تو ، تو این گمان برمن گذت که تو زندگی مرا چون شمعی در تاریک شب فروغ بخشیدی..
وقتی که برای اولین بار صدای تو را شنیدم رنگ از رخم پرید و بی اختیار دیده بر زمین افکندم
و آن هنگام بود که دلهای ما نگاهی خاموش از همدیگر سلام عشق را ربودند
من نام تو را در نگاه تو خواندم و بی آنکه از خودم چیزی پرسیده باشم به خویش پاسخ گفتم که آری اوست ،
تندیس امید و رویایی من...

نظرات 1 + ارسال نظر
mona20 جمعه 4 مهر 1393 ساعت 02:36

خطایت هر چه بود آدم...
به جرم سیب دزدیدن تو را از خویش پر دادند..!!
ولی آدم نکن باور؛
تو را با چیدن یک سیب پر دادند؟!
خطایت عشق حوا بود...
گمانم عاشقش بودی!
به چشمت عشق را دیدی...
برای خاطر حوا تو آن شب سیب میچیدی؟!
چه رازی پشت این سیب است؟!
که ما را در به در کردی،
از آن ماوای روحانی
به این دنیای ظلمانی...
من از ابهام میترسم، 
من از تکرار این فرجام میترسم...
چنان گنگ است این قصه،
چنان تاریک و پنهان است
که از ترس سقوطی تلخ...
من از بوییدن یک سیب بدهنگام میترسم!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد